معنی اشتعال کردن - جستجوی لغت در جدول جو
اشتعال کردن
إشعالٌ
ادامه...
إِشْعَالٌ
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتعال کردن
Ignite
ادامه...
Ignite
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اشتعال کردن
enflammer
ادامه...
enflammer
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اشتعال کردن
আগুন ধরানো
ادامه...
আগুন ধরানো
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
اشتعال کردن
آگ جلانا
ادامه...
آگ جلانا
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به اردو
اشتعال کردن
ateşlemek
ادامه...
ateşlemek
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اشتعال کردن
kuwasha
ادامه...
kuwasha
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اشتعال کردن
encender
ادامه...
encender
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اشتعال کردن
entzünden
ادامه...
entzünden
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
اشتعال کردن
запалювати
ادامه...
запалювати
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اشتعال کردن
zapalić
ادامه...
zapalić
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
اشتعال کردن
点燃
ادامه...
点燃
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به چینی
اشتعال کردن
acender
ادامه...
acender
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اشتعال کردن
accendere
ادامه...
accendere
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اشتعال کردن
aansteken
ادامه...
aansteken
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
اشتعال کردن
зажигать
ادامه...
зажигать
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به روسی
اشتعال کردن
จุดไฟ
ادامه...
จุดไฟ
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
اشتعال کردن
menyalakan
ادامه...
menyalakan
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اشتعال کردن
आग लगाना
ادامه...
आग लगाना
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به هندی
اشتعال کردن
להדליק
ادامه...
להדליק
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به عبری
اشتعال کردن
点火する
ادامه...
点火する
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
اشتعال کردن
불을 지르다
ادامه...
불을 지르다
تصویر اشتعال کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انتقال کردن
در گذشتن مردن، به جای دگر رفتن از جایی بجایی رفتن، مردن در گذشتن، کارمندی را از وزارتخانه اداره یا دایره ای بوزارتخانه اداره یا دایره دیگر فرستادن
ادامه...
در گذشتن مردن، به جای دگر رفتن از جایی بجایی رفتن، مردن در گذشتن، کارمندی را از وزارتخانه اداره یا دایره ای بوزارتخانه اداره یا دایره دیگر فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر احتمال کردن
احتمال کردن
تحمل کردن بردباری کردن
ادامه...
تحمل کردن بردباری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر استعمال کردن
استعمال کردن
کارفرمودن
ادامه...
کارفرمودن
فرهنگ لغت هوشیار
اشتباه کردن
باز ندانستن درست نیافتن چیزی را به جای چیزی گرفتن کسی را به جای کسی گرفتن پرت بودن رمژکیدن
ادامه...
باز ندانستن درست نیافتن چیزی را به جای چیزی گرفتن کسی را به جای کسی گرفتن پرت بودن رمژکیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
لغزیدن
ادامه...
لغزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
Blunder, Fault, Mistake, Err
ادامه...
Blunder, Fault, Mistake, Err
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
اِشتِباه کَردَن
ошибаться
ادامه...
ошибаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
اِشتِباه کَردَن
sich vertun, irren, einen Fehler machen
ادامه...
sich vertun, irren, einen Fehler machen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
اِشتِباه کَردَن
помилятися , помилитись
ادامه...
помилятися , помилитись
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
اِشتِباه کَردَن
popełniać błąd, pomylić
ادامه...
popełniać błąd, pomylić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
اِشتِباه کَردَن
犯错误 , 犯错
ادامه...
犯错误 , 犯错
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
اِشتِباه کَردَن
equivocar-se, errar, cometer um erro
ادامه...
equivocar-se, errar, cometer um erro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر اشتباه کردن
اشتباه کردن
اِشتِباه کَردَن
sbagliarsi, errare, sbagliare, commettere un errore
ادامه...
sbagliarsi, errare, sbagliare, commettere un errore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی